چاپ کد خبر: 20287
28 دی 1398

واقعیت‌ اصلاحات روسی

407123 191

همه آنچه این روزها در روسیه رخ می‌دهد با اغلب برداشت‌ها از این کشور و از شخصیت ولادیمیر پوتین رییس‌جمهوری روسیه تفاوت دارد. تقریبا برای بسیاری از مردم نام ولادیمیر پوتین مترادف مردی است بسیار جاه‌طلب و خواهان قدرت است. اما در واقع باید پوتین را سیاستمداری با‌ذکاوت و عملگرا دانست که حتی در بدترین شرایط ضمن حفظ پرستیژ سیاسی خود، راه‌حل کم‌هزینه‌تر را برای خود و روسیه برمی‌گزیند. این نکته شاید مقدمه کاملی برای توضیح آنچه در روسیه رخ می‌دهد نباشد، اما کمک می‌کند با همین اطلاعات ناچیزی که اغلب تحلیلگران بین‌المللی و متخصصان مسائل روسیه را غافلگیر کرده، جهت‌گیری تحولات سیاسی جاری این کشور را بشناسیم.

ولادیمیر پوتین رییس‌جمهوری روسیه روز چهارشنبه گذشته در پیام سالانه خود به مجمع فدرال که معمولا در جریان آن خط مشی آینده کشور را مشخص می‌کند، پیشنهاد انجام اصلاحات جدید در قانون اساسی فدراسیون روسیه را مطرح کرد و بلافاصله کابینه دولت به رهبری دیمیتری مدودف با استعفای داوطلبانه زمینه تحقق درخواست رییس‌جمهوری این کشور را فراهم کردند. پوتین اعلام کرده است قصد دارد با برگزاری یک همه‌پرسی، قدرت بی‌اندازه رییس‌جمهور را کاهش دهد و مسوولیت بیشتر را به پارلمان یعنی منتخبان مردم واگذار کند. بر این اساس نظام سیاسی روسیه نیز تغییر کرده و تایید نخست‌وزیر و وزرای پیشنهادی رییس‌جمهور به دوما منتقل می‌شود. البته کنترل مستقیم بر ارتش، نیروهای مسلح و تمام ارگان‌های انتظامی و اجرای قوانین کشور همچنان در حوزه اختیارات رییس‌جمهور است. همه موارد یاد شده پیشنهاد نوعی اصلاحات سیاسی و یا نوسازی سیاسی را به اذهان متخصصان امور سیاسی متبادر می‌کند.

بر این اساس شاید این پرسش‌ها مطرح شود که این اصلاحات با چه هدفی پیشنهاد شده است و آیا واقعی است یا نمایشی؟ در نهایت، این اصلاحات چه نتایجی دربرخواهند داشت؟ این اولین بار نیست که سخن از نوسازی سیاسی در روسیه به میان می‌آید. زمانی که دیمیتری مدودف سال ۲۰۰۸ ریاست‌جمهوری را بر عهده گرفت در اولین پیام سالانه خود به مجمع فدرال بر ضرورت نوسازی سیاسی تاکید کرد. صرف‌نظر از بحث خاص روسیه باید یادآور شد بر اساس نظریه‌های نوسازی و توسعه، نوسازی از نوع سیاسی مسیری دوطرفه است که صرفا بر اساس اراده و ادعای حاکمان شکل نمی‌گیرد. نوسازی سیاسی هم به مانند نوسازی اقتصادی نیازمند سخت‌افزارها و نرم‌افزارهای مناسب است.

فراهم بودن شرایط عادلانه برای رقابت احزاب سیاسی، نهادهای مدنی پویا و مستقل از حکومت، رسانه‌های جمعی مستقل و بدون محدودیت از الزامات نوسازی سیاسی است. درباره موضوع خاص روسیه هم شاید به لحاظ حقوقی، بسترهای قانونی لازم همه موارد یاد شده در روسیه فراهم باشد. اما به رغم بی‌اعتنایی به تبلیغات مبالغه‌آمیز و منفی رسانه‌های بین‌المللی علیه حکومت پوتین، باز هم باید پذیرفت که واقعیت موجود در عرصه سیاسی و اجتماعی این کشور بیانگر مساله دیگری است. آمارها نشان می‌دهند در ۱۵ سال ریاست‌جمهوری پوتین، انحصار سیاسی بیشتری رخ داده و جامعه مدنی در این کشور تضعیف شده است. او از زمان روی کار آمدن در مقاطعی برنامه‌هایی چون اصلاحات اقتصادی و نظامی را در دستور کار قرار داده بود. اما در عمل اصلاحات اقتصادی وی نیز در راستای تحکیم نوعی الیگارشی در این کشور بوده و در حوزه سیاست نیز، پوتین به شکلی صریح بر حق حاکمیت بر مردم تاکید بیشتر داشت. ضمن اینکه حزب روسیه واحد نیز به رهبری پوتین با حذف رقبای اصلی و اپوزیسیون به حزبی بی‌رقیب در عرصه سیاسی روسیه تبدیل شد. البته با این حال شخص پوتین محبوبیت زیادی دارد. تحلیلگران درباره علل و دلایل مقبولیت اقتدار سیاسی ولادیمیر پوتین در روسیه نظرهای متفاوتی دارند. به نظر مولف، جامعه و فرهنگ سیاسی روسیه بیشتر متمایل به حکومتی اقتدارطلب است. ویژگی‌های نژادی، فرهنگی، تمدنی و تاریخی روس‌ها، شرایط ژئوپلیتیکی، سیاسی و امنیتی روسیه فعلی از یک طرف و ویژگی منحصر به فرد شخص ولادیمیر پوتین هم از سوی دیگر، مزید بر علت می‌شود که روسیه با رضایت قلبی یا حداقل ظاهر مطمئن اکثریت روس‌ها، در چنبره قدرت وی قرار گیرد. با تمام تفاسیر یاد شده، می‌توان حکم رییس‌جمهوری روسیه به اصلاحات سیاسی را با مسامحه بیشتر نیز تحلیل کرد. به هر حال این برنامه در داخل شاید هوای تازه‌ای ولو اندک برای فضای سیاسی روسیه تامین کند و سال‌های باقیمانده از ریاست‌جمهوری پوتین را برای وی کم‌چالش‌تر کند. در فضای بین‌المللی نیز حتی اگر برخوردها ناباورانه باشد همواره نگاه‌ها به اصلاحات سیاسی توام با استقبال است.

نظرات خود را برای ما ارسال کنید

آخرین اخبار