چاپ کد خبر: 41991
14 دی 1399

چهار اصل کلیدی در قبال درگیری فرزندان در خانواده

دعوای فرزندان

در قبال دعوا‌های فرزندانمان چه کنیم؟
به فرزندانتان مهارت‌هایی را بیاموزید تا در درگیری با همسالان خود از آن‌ها استفاده کنند و خودتان نیز در رفتاری که با فرزندانتان دارید، الگویی از همین مهارت‌ها را ارائه دهید.

 به گزارش گروه خانواده اول فارس ، والدین برای برقراری صلح و کمک به فرزندان خود برای کنار آمدن با هم، چه قدم‌های مثبتی می‌توانند بردارند؟ والدین چگونه می‌توانند به فرزندان خود کمک کنند تا بین آن‌ها پیوندی ابدی ایجاد شود؟

 برای بهبود بخشیدن به اوضاع چهار اصل کلیدی وجود دارد که می‌توانید به کار ببندید:

– ریشۀ درگیری را پیدا کنید.
– احساسات فرزندان را درک کنید.
– فرزندانتان را تشویق کنید که احساسات خود را به شکلی سازنده ابراز کنند.
– برای هر یک از فرزندانتان به خاطر ویژگی‌های خودش ارزش قائل باشید.
 
ریشۀ درگیری را پیدا کنید
اگر می‌خواهید ریشۀ درگیری‌ها را پیدا کنید، اولین کاری که باید انجام دهید، گوش دادن است. به گفته‌های آن‌ها با دقت گوش کنید؛ با این کار نسبت به چیزی که آن‌ها را رنج می‌دهد بصیرت پیدا می‌کنید.
 
کمک والدین به برقراری صلح میان فرزندان
“تو همیشه طرف اون رو می‌گیری و تقصیر رو به گردن من می‌اندازی”! “تو هرگز وقت نمی‌گذاری تا در نقاشی کردن به من کمک کنی. “
به کلمات کلیدی همیشه و هرگز توجه کنید. بچه‌ها همیشه همین طور صحبت می‌کنند، این طور نیست؟ بله، همین طور است …. آیا این کلمات را زیاد به کار می‌برد؟ در چنین موقعیت‌هایی مهم این است که از خودتان بپرسید آیا در صحبت بچه‌ها حقیقتی وجود دارد یا خیر؟ ایا واقعاً در طرفداری از یکی از بچه ها، از عدالت خارج می‌شوید؟ آیا واقعاً یکی از آن‌ها را بیش از حد مقصر می‌شمارید؟
گاهی برای ما وسوسه انگیز است که فرض کنیم می‌دانیم موضوع چیست، اما سعی کنید که از این وسوسه بپرهیزید. خانواده شامل گروهی از افراد است که با هم رابطۀ نزدیکی دارند و ما به طور طبیعی فکر می‌کنیم که می‌دانیم چه چیز‌هایی فرزندانمان را ناراحت می‌کند.
شاید پیش خودتان می‌گویید: این فرزندم عادت دارد به دیگران دستور دهد و آن یکی زود تسلیم می‌شود و …. سپس براساس همین دانسته‌های خود قضاوت می‌کنید. شاید فکر می‌کنید که می‌دانید در ذهن فرزندتان چه می‌گذرد یا چه باید بگذرد. اما ممکن است اطلاعات مهمی را در نیافته باشید.
دختری تعریف می‌کرد:
“وقتی بچه بودم، خواهر بزرگترم همیشه سر به سرم می‌گذاشت و مرا اذیت می‌کرد. در خانوادۀ ما رسم بود که بچه‌ها سر به سر هم بگذارند و یکدیگر را اذیت کنند و من که از همه کوچک‌تر بودم بیشتر از بقیه هدف شوخی‌ها قرار می‌گرفتم. هر چقدر هم که شوخی ناراحت کننده بود، از ما انتظار می‌رفت به آن بخندیم.
من واقعاً از این موضوع ناراحت بودم و گاهی خواهرم مرا به شکلی بی رحمانه آزار میداد. اما اعضای خانواده ام فکر می‌کردند که من خودم را لوس می‌کنم و واکنشم به شوخی افراطی است. آن‌ها به من می‌گفتند: مگر نمیبینی که شوخی است؟
وقتی می‌گفتم: به او بگویید بس کند، می‌گفتند: اینقدر حساس نباش، او فقط دارد شوخی می‌کند. اما‌ ای کاش به حرف من گوش می‌کردند”.
در آن زمان این دختر دوست داشت به او فرصتی بدهند تا به آن‌ها بگوید که گرچه ممکن است این شوخی‌ها از نظر دیگران خنده دار باشد، اما اغلب برای او آزار دهنده است و او دوست داشت که دست از شوخی بکشند.
اما چون خانواده جلوی شوخی کردن‌ها را نمی‌گرفت و به نوعی حتی این کار را تشویق نیز می‌کرد، باعث شد که اعتماد به نفس این دختر ضعیف شود و در عین حال زورگویی‌های زیرکانۀ خواهر بزرگتر نیز تشدید گردد.
 
احساسات بچه‌ها را درک کنید
فرزندانتان به صورت روزمره بر سر مسائلی مانند اینکه چه کسی اول با کامپیوتر بازی کند یا ماهی بیشتر نصیب چه کسی شده است، بگومگو می‌کنند، اما اگر احساس کردید که دعوا‌ها بر سر موارد عمیق تری است، چه؟
باز هم تاکید می‌کنیم: گوش دادن به حرف آن‌ها ضروری است. به آن‌ها بگویید که منظورشان را درک می‌کنید و نام احساس آن‌ها را به زبان بیاورید. به نکات زیر توجه کنید:
– نظر شخصی خود را نسبت به موضوع دعوا بیان نکنید (نگویید: فکر نمی‌کنم واقعاً منظوری داشته باشد)
– راه حل شخصی ارائه ندهید (نگویید: خوب تو هم می‌توانی صحنه را ترک کنی و از او دور شوی)
– انتقاد شخصی خود را بیان نکنید (نگویید: آنقدر حساس نباش)
 
نام احساس آن‌ها را به زبان بیاورید
گوش کردن به حرف بچه‌ها و درک احساس آنها، برای حل مشکلاتشان ابزار بسیار مؤثری است. شاید هنگامی که می‌خواهید نام احساسی را که فرزندتان تجربه می‌کند به زبان بیاورید، از اینکه چنین احساسی دارد تعجب کنید.
اگر والدین آن دختری که خواهر بزرگترش او را اذیت می‌کرد نیز احساس او را درک می‌کردند و به زبان می‌آوردند، احتمالاً احساس او را نادیده نمی‌گرفتند.
مثلاً اگر می‌گفتند: به نظر می‌رسد از حرف‌های خواهرت ناراحت شده ای، احتمالاً خودشان نیز تصمیم می‌گرفتند که مانع آزار‌های دختر بزرگترشان شوند، چون این رفتار را ناراحت کننده می‌دیدند، نه خنده دار.
 
کمک والدین به برقراری صلح میان فرزندان
نکته: اگر می‌خواهید فرزندتان را تشویق کنید که احساسات خود را به زبان بیاورد، به او توجه کنید؛ هر بار که خواست حرف بزند به او گوش بسپارید و انتظار نداشته باشید که صرفاً وقتی زمان برای شما مناسب بود، حرف بزند.
ممکن است فکر کنید نام بردن از احساس فرزندتان آن را تشدید می‌کند، اما در واقع عکس این موضوع صدق می‌کند. اگر به فرزندتان بگویید که احساس او را درک می‌کنید، به ویژه وقتی احساس او مانند حسادت، خشم یا تنفر، منفی است؛ این پیام را به فرزندتان می‌دهید که داشتن چنین احساس‌هایی اِشکال ندارد. لزومی ندارد احساسش را پنهان کند؛ بلکه می‌تواند آن را ابراز کند تا آن را برطرف سازید.
 
فرزندان خود را تشویق کنید که رفتار سازنده‌ای داشته باشند
وقتی به حرف‌های فرزندانتان به دقت گوش می‌کنید، در واقع آن‌ها را تشویق می‌کنید که با نگرانی‌ها و احساسات خود رو به رو شوند. این کار به آن‌ها کمک می‌کند تا عواطف خود را درک کنند. بدین ترتیب هوش عاطفی آن‌ها رشد می‌یابد و به عبارت دیگر خودشان نیز بزرگ می‌شوند.
نکته: اولین قدم برای رویارویی با یک نگرانی، آشکار کردن آن است.
از حالا به بعد می‌توانیدبه فرزندتان کمک کنید که با مشکل رو به رو شود و احتمالاً برای آن یک راه حل پیدا کند.
تشخیص و ابراز کلامی احساس‌ها کار خوبی است و به کاهش تنش ناشی از آن‌ها کمک می‌کند. احساس فرزند خود را نمی‌توانید تغییر دهید، اما برایش روشن کنید که برای ابراز احساسش نمی‌تواند از هر روشی که دلش خواست استفاده کند.
مثلاً اشکالی ندارد که فرزندتان از دست خواهر کوچکترش که دفتر تکالیف او را پاره کرده است عصبانی شود، اما اجازه ندارد او را کتک بزند.
 
ابراز وجود خوب است، پرخاشگری نه
به فرزندانتان مهارت‌هایی را بیاموزید تا در درگیری با هم شیر‌های خود از آن‌ها استفاده کنند و خودتان نیز در رفتاری که با فرزندانتان دارید، الگویی از همین مهارت‌ها را ارائه دهید. بچه‌ها می‌توانند بیاموزند که چگونه، بدون اینکه کسی را کتک بزنند یا به او ناسزا بگویند، از حق خود دفاع کنند و خشم خود را ابراز نمایند.
به فرزندانتان بیاموزید که به جای ناسزا گفتن به دیگران، ناراحتی خود را با لحنی محکم و مؤثر ابراز کنند. مثلاً به آن‌ها بیاموزید که وقتی از دست هم شیر خود ناراحت می‌شوند، به جای اینکه بگویند: چقدر لوس و بچه ننه هستی، بگویند: هر وقت که اوضاع مطابق میل تو نیست می‌روی و پیش مامان گریه می‌کنی، از این کار تو خوشم نمی‌آید.
نکته: شما خواهی نخواهی الگوی رفتاری فرزندانتان هستید، چه در هنگام حل درگیری و چه در هنگام بروز مشکلات دیگر. 
به جای درگیر شدن راه حل پیدا کنید
هنگامی که می‌خواهید به فرزندان خود بیاموزید که رفتار سازنده‌ای داشته باشند، بسیار مهم است که تاکید کنید هر دو طرف دعوا باید خود را کنترل کنند و از خودگذشتگی نشان بدهند.
کسی که خشمگین است باید خشم خود را کنترل کند و رفتار آرامی داشته باشد و کسی که اشتباه کرده است باید رفتار سازنده‌ای از خود نشان دهد و مسئولیت حل مشکلی را که به وجود آورده است، برعهده بگیرد. احتمالاً باید تلاش زیادی کنید تا هر دو طرف متقاعد شوند که مسئولیت خود را بپذیرند.
اگر مشکل بچه‌ها تکراری است، بعد از فرو کش کردن دعوا، آن‌ها را به کناری بکشید و از آن‌ها بخواهید که برای آن مشکل یک راه حل دائمی پیدا کنند.
برای اینکه فکرهایشان را روی هم بگذارند و برای پیدا کردن راه حل با هم همکاری کنند، معمولاً کافی است آن‌ها را تهدید کنید که اگر چنین نکنند، از چیزی که دوست دارند محروم یا به انجام کاری جریمه خواهند شد. اگر همکاری کردند و راه حلی برای مشکل خود یافتند، آن‌ها را تحسین کنید.
 
جلسۀ خانوادگی
اگر مشکلات عمده‌ای وجود دارد که باعث نگرانی شماست و در کل خانواده اختلال ایجاد کرده است، شاید تشکیل یک جلسۀ خانوادگی برای گفتگو دربارۀ مشکلات به حل آن‌ها کمک کند. اکثر خانواده‌ها معتقدند که رعایت اصول زیر به برگزاری جلسات خانوادگی کمک می‌کند.
– ابتدا بر سر مجموعه‌ای از قوانین توافق کنید: به هم ناسزا نگویید، بر سر هم فریاد نزنید و در حرف هم نپرید.
– مشکل را به شکلی بیان کنید که مورد توافق همه باشد.
– راه حل‌هایی را که اعضای خانواده پیشنهاد می‌کنند یادداشت کنید و نظر شخصی خود را دربارۀ آن‌ها به زبان نیاورید.
– دربارۀ هر یک از گزینه‌ها گفتگو کنید.
– دربارۀ اجرای راه حل گفتگو کنید.
 
برای هر یک از فرزندانتان به خاطر ویژگی‌های خودش ارزش قائل باشید
هرگاه مادر یا پدری به ویژگی‌های یکی از فرزندانش بیش از حد افتخار کند، باعث شعله ور شدن آتش حسد در فرزندان دیگرش می‌شود. همۀ بچه‌ها و همۀ بزرگسالان می‌خواهند که به خاطر شخص خودشان مورد علاقه باشند و ارزشمند شمرده شوند. هیچ کس دوست ندارد که در مقایسه با خواهر یا برادرش احساس کند در درجۀ دوم قرار دارد یا برای او ارزش کمتری قائلند.
بسیار اهمیت دارد که به فرزندانمان به خاطر ویژگی‌های خاص خودشان علاقه داشته باشیم؛ ارزش تفاوت‌های آن‌ها را بدانیم، اما محبت مان را به شکلی برابر نشان دهیم.
 
آنچه هر فرزندی می‌خواهد
بچه‌ها نیز مانند بزرگسالان می‌خواهند برای ویژگی‌های خودشان برایشان ارزش قائل شویم و ویژگی‌های منحصر به فرد آن‌ها را بشناسیم و قدرشان را بدانیم. از خودتان بپرسید: فرزند من چه ویژگی‌هایی دارد؟
شاید ویژگی‌های او را امری طبیعی می‌دانید، مثلاً شوخ طبع بودن یا توانایی دوست شدن. مهارت‌های عملی مانند آشپزی، توانایی سازمان دهی، توانایی گوش کردن به درد دل دیگران و دلسوزی برای آن‌ها یا توانایی سرگرم کردن افراد، همه استعداد‌هایی هستند که باید پرورش یابند تا بخشی از شخصیت کودک را شکل دهند. یک مادر یا پدر خوب به فرزند خودش تصویری ارائه می‌دهد که نشان دهندۀ ویژگی‌های منحصر به فرد اوست. وقتی که هر یک از کودکان احساس کند که به خاطر ویژگی‌های منحصر به فردش ارزشمند محسوب می‌شود، لزومی نمی‌بیند که از توانایی‌های هم شیر‌های خود احساس ناراحتی کند یا به آن‌ها رشک بورزد.

نظرات خود را برای ما ارسال کنید

آخرین اخبار