ستاره | سرویس سرگرمی – عشق دستمایه سرودن شعر خواه دوبیتی و یا غزل و… است. در میان قالبهای شعری بیشترین بار عاشقی را غزل میکشد اما بقیهی شعرهای عاشقانه و احساسی نیز از عشق بینصیب نیستند. در این میان، شاعری که دوبیتی را برای سخن گفتن از عشق برمیگزیند، در حقیقت کوتاهی و اختصار در کلام را برای سرودن شعر کوتاه عاشقانه زیبا و دلنشین انتخاب کرده است. این هدیهای ارزشمند است و از سوی قلب شاعر عاشق به محبوب و همه آنان که شعر عاشقانه را دوست دارند، تقدیم میشود.
← دوبیتی عاشقانه →
☆☆☆☆☆☆☆
۲
هرکه فرهاد شود در ره عشق
همه کس در نظرش شیرین است
تهمت کفر به عاشق نزنید
عاشقی پاکترین آیین است
☆☆☆☆☆☆☆
۳
نگارینا دل و جانم ته داری
همه پیدا و پنهانم ته داری
نمیدونم که این درد از که دارم
همی دونم که درمانم ته داری
(باباطاهر)
☆☆☆☆☆☆☆
۴
با هر که دلم ز عشق تو راز کند
اول سخن از هجر تو آغاز کند
از ناز دو چشم خود چنان باز کنی
کهآن دم زده لب به خندهای باز کند
(مهستی گنجوی)
☆☆☆☆☆☆☆
۵
در عشق تو از بس که خروش آوردیم
دریای سپهر را به جوش آوردیم
چون با تو خروش و جوش ما درنگرفت
رفتیم و زبانهای خموش آوردیم
☆☆☆☆☆☆☆
۶
ای کاش دلم اسیر و بیمار نبود
در بند نگاه او گرفتار نبود
من عاشق و او ز عشق من بی خبر است
ای کاش دل و دلبر و دلدار نبود
☆☆☆☆☆☆☆
۷
در مذهب عاشقان قرار دگر است
وین باده ناب را خمار دگر است
هر علم که در مدرسه حاصل گردد
کار دگر است و عشق کار دگر است
☆☆☆☆☆☆☆
۸
کم نامهی خاموش برایم بفرست
از حرف پرم گوش برایم بفرست
دارم خفه میشوم در این تنهایی
لطفاً کمی آغوش برایم بفرست
☆☆☆☆☆☆☆
۹
دلبرم اندر خیالم خود نمایی میکند
در فراقش ای دل من بینوایی میکند
او برفت و پشت پا زد بر دل و دنیای من
کار دل را بین که بهرش بیقراری میکند
☆☆☆☆☆☆☆
۱۰
ترسم آخر ز غم عشق تو دیوانه شوم
بیخود از خود شوم و راهی میخانه شوم
آنقدر باده بنوشم که شوم مست و خراب
نه دگر دوست شناسم نه دگر جام شراب
☆☆☆☆☆☆☆
۱۲
☆☆☆☆☆☆☆
۱۳
دلم را جز تو کس دلبر نباشد
به جز شور تو ام در سر نباشد
دل فایز تو عمدا میکنی تنگ
که تا جای کس دیگر نباشد
☆☆☆☆☆☆☆
۱۴
بیا کز عشق تو دیوانه گشتم
به درد عشق تو همخانه گشتم
چو خویش جان خود جان تو دیدم
ز خویشان بهر تو بیگانه گشتم
☆☆☆☆☆☆☆
۱۵
گلستان جای تو ای نازنیننم
مو در گلخن به خاکستر نشینم
چه در گلشن چه در گلخن چه صحرا
چو دیده واکنم جز ته نوینم
☆☆☆☆☆☆☆
۱۶
ز ما آن چشم وابرو میبرد دل
لب و دندان و گیسو میبرد دل
بت فایز ز وضع و طرز رفتار
نه من دل دادهام او میبرد دل
☆☆☆☆☆☆☆
۱۷
تو که دور از منی دل در برم نی
هوایی غیر وصلت در سرم نی
به جانت دلبرا کز هر دو عالم
تمنای دگر جز دلبرم نی
☆☆☆☆☆☆☆
۱۸
سیه چشمی به کار عشق استاد
به من درس محبت یاد میداد
مرا از یاد برد آخر ولی من
بجز او عالمی را بردم از یاد
☆☆☆☆☆☆☆
۱۹
نگار خوب شکّر بار چون است؟
چراغ دیده و دیدار چون است؟
طبیب عاشقان را باز پرسید
که تا آن نرگس بیمار چون است؟
☆☆☆☆☆☆☆
۲۰
ای کاش که من پیر شوم در بغلت
با دست تو زنجیر شوم در بغلت
پرواز پر از حس رهایی ست ولی
ای کاش زمین گیر شوم در بغلت
☆☆☆☆☆☆☆
۲۲
دوباره مشک دریا یک دوبیتی
سرودی عشق را با یک دوبیتی
تنت روی زمین یک چارپاره
دو دستت روی شنها یک دوبیتی
☆☆☆☆☆☆☆
۲۳
اگر خواهی بسوزانی جهان را
رخی بنما بیفشان گیسوان را
بت فایز اشارت کن به ابروت
بکش تیغ و بکش پیر و جوان را
☆☆☆☆☆☆☆
۲۴
نه هر چشمی ز جسمی میبرد جان
نه هر زلفی دلی سازد پریشان
نه هر دلبر ز فایز میبرد دل
رموز دلبری سری است پنهان
☆☆☆☆☆☆☆
۲۵
از تو نمیشود سخنی عاشقانه گفت:
حتی نمیشود که برایت ترانه گفت
از تو نمیشود که به گیسو پناه برد
از سجدههای گیسوی تو روی شانه گفت
☆☆☆☆☆☆☆
بیشتر بخوانید: گزیده ای از بهترین شعرهای عاشقانه
۲۶
ای ابر چراست روز و شب چشم توتر
وی فاخته زار چند نالی به سحر
ای لاله چرا جامه دریدی در بر
از یار جدایید چو مسعود مگر
مسعود سعد سلمان
☆☆☆☆☆☆☆
۲۷
از باد صبا دلم چو بوی تو گرفت
بگذاشت مرا و جستجوی تو گرفت
اکنون ز من خسته نمیآرد یاد
بوی تو گرفته بود خوی تو گرفت
☆☆☆☆☆☆☆
۲۸
بگیر این گل از من یاد بودى
که تنها لایق این گل تو بودى
فراوان آمدند این گل بگیرند
ندادم چون عزیز من تو بودى
☆☆☆☆☆☆☆
۲۹
دوش از درم آمد آن مه لاله نقاب
سیرش نه بدیدیم و روان شد به شتاب
گفتم که دگر کِیَت بخواهم دیدن؟
گفتا که به وقت سحر اما در خواب
شیخ بهایی
☆☆☆☆☆☆☆
۳۰
نی باغ به بستان نه چمن میخواهم
نی سرو و نه گل نه یاسمن میخواهم
خواهم ز خدای خویش کنجی که در آن
من باشم و آن کسی که من میخواهم
☆☆☆☆☆☆☆
۳۲
گفتم عقلم گفت که حیران منست
گفتم جانم گفت که قربان منست
گفتم که دلم گفت که آن دیوانه
در سلسلهی زلف پریشان منست
عبید زاکانی
☆☆☆☆☆☆☆
۳۳
ای عشق شکسته ایم مشکن ما را
این گونه به خاک ره میفکن ما را
ما در تو به چشم دوستی میبینیم
ای دوست مبین به چشم دشمن ما را
☆☆☆☆☆☆☆
۳۴
به روی تو تبسم کردم ای عشق
خودم را در تو گم کردم ای عشق
ز شوق یک نماز اسمانی
به خاک تو تیمم کردم ای عشق
☆☆☆☆☆☆☆
۳۵
در خویش چو بر مغز رسیدم از پوست
گفتم بود این مقام جای من و دوست
چون نیک نظر نمودم از دیده دل
دیدم به میان منی نباشد همه اوست
صغیر اصفهانی
☆☆☆☆☆☆☆
۳۶
دل من در خیابان دو بیتیست
مسیرم خط پایان دو بیتیست
کتاب و دفترم راجمع کن دل
که امشب نیز باران دو بیتیست
☆☆☆☆☆☆☆
۳۷
دوباره شور بر پا میکند عشق
و غمها را مداوا میکند عشق
برای درد بیماران قلبی
همین جاها مطب وا میکند عشق
☆☆☆☆☆☆☆
۳۸
از سینه تنگم دل دیوانه گریزد
دیوانه عجب نیست گر از خانه گریزد
من از دل و دل از من دیوانه گریزان
دیوانه ندیدم که ز دیوانه گریزد
دولتشاه قاجار
☆☆☆☆☆☆☆
۳۹
اگر با من تو میماندی چه میشد
مرا از خود نمیراندی چه میشد
کتاب خوب عشق پر پرم را
اگر یک بار میخواندی چه میشد
☆☆☆☆☆☆☆
۴۰
ای دوست غم تو سربه سر سوخت مرا
چون شمع به بزم درد افروخت مرا
من گریه و سوز دل نمیدانستم
استاد تغافل تو آموخت مرا
☆☆☆☆☆☆☆
۴۲
دل عاشق به پیغامی بسازد
خمارآلوده با جامی بسازد
مرا کیفیت چشم تو کافیست
ریاضتکش به بادامی بسازد
☆☆☆☆☆☆☆
۴۳
سودای ترا بهانهای بس باشد
مستان ترا ترانهای بس باشد
در کشتن ما چه میزنی تیغ جفا
ما را سر تازیانهای بس باشد
☆☆☆☆☆☆☆
۴۴
بیا فانوس شبهای سیاهم
تویی مقصود من گم کرده راهم
بیا ای چشم ماهت شهر خورشید
دمی بنشین به شادی در نگاهم
☆☆☆☆☆☆☆
۴۵
سبزترین بهار تقدیم تو باد
آواز خوش هزار تقدیم تو باد
گویند که لحظه ایست روییدن عشق
ان لحظه هزار بار تقدیم تو باد
☆☆☆☆☆☆☆
۴۶
من از باران عاشق مینویسم
ز خورشید شقایق مینویسم
نه از شبنم نه از باران نه از گل
من از داغ جدایی مینویسم
☆☆☆☆☆☆☆
۴۷
یکی در آرزوی دیدن توست
یکی در حسرت کنار بودن توست
ولی من ساده بی ادعایم
تمام هستیام خندیدن توست
☆☆☆☆☆☆☆
۴۸
ای یار بیا که با تو راهی بشوم
هرچیز که تو دوباره خواهی بشوم
چهره بگشا کنار من با من باش
شیدای رخ تو گاه گاهی بشوم
☆☆☆☆☆☆☆
۴۹
احساس تو چون طراوت باران است
بر زخم شکوفههای گل درمان است
هروقت که در هوای تو میچرخم
انگار نفس کشیدنم اسان است
☆☆☆☆☆☆☆
۵۰
طنین تو سرود عاشقانهست
هوای تو همه شعر و ترانهست
به گوش من بخوان افسانه عشق
که دنیا پر ز نیرنگ و فسانهست
← دوبیتی عاشقانه →
نظرات خود را برای ما ارسال کنید
درود بیکران بزرگوار عدم ذکر نام سراینده و یا منبع اثر هنری که متاسفانه در
سال های اخیر به شدت باب شده بزرگترین و ناجوانمردانه ترین خیانت
نا بخشودنی در حق یک هنرمند می باشد . برای چه نام خالق اثر را ذکر
نمی کنید واقعا در شگفتم . اگر نمی دانید منتشر نکنید اگر می دانید
باید الزاما ذکر کنید وگرنه چیزی از نام اهل قلم در آینده باقی نخواهد ماند
شاگرد مکتب قلم شاعر و فیلمنامه نو.یس رسمی علی احمدی ( بابک حادثه)
اصلا خوب نیست
از صدای سخن عشق جنون می گیرم
بیخود از خود شده آتش ز درون می گیرم
بر سر کوی نگارم روم و از لب او
بوسه با قیمت یک کاسه خون می گیرم
علی احمدی (بابک حادثه)
تقدیم به عاشقانه هایتان